ریسک پویا ( داینامیک ) در مدیریت سرمایه
در عمل، ریسک یک مفهوم ثابت نیست و با حرکت قیمت بهطور مداوم تغییر میکند. فرض کنید در این مثال، زمانی که قیمت از سطح “کف ضعیف” عبور میکند، وارد یک موقعیت خرید (لانگ) میشوید. هدف شما رسیدن به سطح “سقف ضعیف” بالاست، در حالی که نقطه بیاعتباری (استاپلاس) شما تثبیت قیمت زیر سطح “Top Band 2” در تصویر زیر است.
حرکت قیمت به نفع شماست و سطح مقاومت اولیه را میشکند، در حالی که مجموع سود شما از 1R فراتر میرود. آیا بخشی از سود را برداشت میکنید؟ آیا استاپلاس را به نقطه ورود خود منتقل میکنید؟ مدیریت سیستماتیک استاپلاس چگونه بر بازده مورد انتظار شما تأثیر میگذارد؟ اینها مسائلی هستند که در ادامه بررسی خواهیم کرد.
استاپلاس و بازده مورد انتظار
بیایید در نظر بگیریم که اجرای سیستماتیک استاپلاس چه تأثیری برای یک معاملهگر دارد—این کار به شما اجازه میدهد که بهصورت استراتژیک در معرض حرکات صعودی قرار بگیرید، شما را از “وابستگی بیش از حد” به موقعیت خود بازمیدارد، و ریسک شما را در برابر رخدادهای نادر (مثل فروپاشی ناگهانی بازار) کنترل میکند.
در ادامه به عملکرد این مفهوم در محیطهای مختلف بازار بهصورت عملی میپردازیم:
- بدون روند: سود و زیان معاملات به سمت بالا متمایل است، بازده مورد انتظار تغییری نمیکند.
- بازار دارای روند: سود و زیان معاملات به سمت بالا متمایل است، بازده مورد انتظار افزایش مییابد.
- بازار بازگشتی (میانگرا): سود و زیان معاملات به سمت بالا متمایل است، بازده مورد انتظار کاهش مییابد.
بهطور کلی، بازارها حدود 70 درصد مواقع در حالت بدون روند هستند. تأثیر خالص استاپلاس بر بازده، در صورتی که بهطور یکسان در محیطهای دارای روند و بازگشتی به کار گرفته شود، تقریباً به صفر میرسد. بنابراین، تأثیر اصلی استاپلاس در این است که مشخص کنید چه زمانی دید اولیه شما از بازار اشتباه است و دیگر نباید معامله را ادامه دهید.
همانطور که “ربات جیمز” توضیح میدهد:
“اگر بازده معاملات مستقل از یکدیگر باشند (یعنی عملکرد قیمت در روز گذشته، رفتار آن در روز آینده را پیشبینی نکند)، استاپلاس تأثیری در بهبود یا کاهش بازده مورد انتظار معامله نخواهد داشت. با این حال، شکل توزیع بازده معاملات را تغییر میدهد. شما احتمالاً تعداد زیادی ضرر کوچک در نقطه استاپلاس و ضررهای کمتری در نزدیکی آن خواهید داشت. به این حالت میگوییم توزیع معاملات دارای انحراف مثبت است، که به زبان ساده یعنی ‘ضررهای کوچک زیاد و گاهی بردهای بزرگ.’
حالا اگر بازده بهصورت مثبت خودهمبسته باشد (یعنی اگر قیمت دیروز، هفته گذشته یا ماه گذشته بالا رفته، احتمال بیشتری وجود دارد که امروز، این هفته یا این ماه هم بالا برود)، به این حالت روند میگوییم. در این حالت، استاپلاس ارزش مورد انتظار معامله را افزایش خواهد داد.”
ربات جیمز
استاپلاسها فقط برای متوقف کردن ضرر نیستند. آنها به طور قابل توجهی شکل توزیع بازده را تغییر میدهند و میتوانند میانگین بازده را کاهش دهند. افزودن استاپلاس به یک استراتژی ضررده، آن را به یک استراتژی سودده تبدیل نمیکند. تنها دلیلی که ممکن است از استاپلاس استفاده کنیم این است که شکل توزیع بازده با استاپلاس را ترجیح میدهیم؛ یعنی، ترجیح میدهیم تعداد زیادی ضررهای کوچک و سودهای کوچک کمتر را با برخی ضررهای بزرگ جایگزین کنیم.
با اینکه این نکته درست است، دنیای واقعی بسیار پیچیدهتر است. بازدهها به طور معمول نرمال توزیع نمیشوند و نتایج در طول زمان تغییر میکنند. همچنین، هیچ دلیلی وجود ندارد که یک معاملهگر تنها به حداکثرسازی بازده علاقهمند باشد. ایمنی و کنترل ریسک به دلایل مالی و روانشناختی اهمیت دارند.
واضح است که بسیاری از معاملهگران به استفاده از استاپلاس علاقهمند هستند. در واقع، برخی اصرار دارند که استاپلاس کاملاً ضروری است و استفاده صحیح از آن میتواند پیشبینیکننده خوبی برای موفقیت کلی و بلندمدت باشد. اما با توجه به اینکه اکثر آزمایشها نشان میدهند استاپلاس هزینهبر است، این معاملهگران به چه چیزی فکر میکنند؟
بیایید نگاهی سریع به برخی از استدلالهای رایج برای استفاده از استاپلاس بیندازیم:
- استاپلاسها ضرر را محدود میکنند.
برای هر معامله خاص، این امر بهطور پیشپاافتادهای درست است. با نادیده گرفتن لغزش قیمت و هزینههای معاملاتی، زمانی که از استاپلاس استفاده میکنیم، نمیتوانیم بیش از یک مقدار معین از پیش تعریف شده ضرر کنیم. اما، همانطور که در شبیهسازی ساده ما دیدهایم، در مجموع این یک توهم است. استفاده از استاپلاس در بلندمدت بازده را کاهش میدهد، بنابراین این دلیل حداقل به توجیه بیشتری نیاز دارد و احتمالاً نادرست است.
- استاپلاسها نوعی انضباط هستند.
درست است که اگر همیشه از استاپلاس استفاده کنید، نشاندهنده انضباط شماست. اما انضباط باید در اجرای یک روش منطقی بهطور مداوم باشد، نه فقط انجام کاری بهطور مداوم. اگر ایده شما بازده منفی داشته باشد، اجرای دقیق آن منجر به ضررهای بیشتر خواهد شد تا انجام آن بهطور نامنظم.
- استفاده از استاپلاسها باعث میشود همه معاملات ریسک یکسانی داشته باشند.
برخی معاملهگران معتقدند مهم است که برای هر سرمایهگذاری مقدار مشخصی ریسک کنید (معمولاً 1% یا 2% ذکر میشود). اما معاملات مختلف، حتی در یک استراتژی واحد، دارای ریسکها و بازدههای پیشبینی شده متفاوتی هستند. بهتر است این تفاوتها را در اندازه معاملات در نظر بگیریم. عدم انجام این کار منجر به بازده کلی کمتر و ریسک غیرضروری خواهد شد. علاوه بر این، اندازه معاملات و کنترل ریسک موضوعی جدا از تعیین حد ضرر برای هر موقعیت است.
- استاپلاس یک خروج از پیش تعیین شده است.
معامله زمانی بسته میشود که دیگر نمیخواهیم در آن موقعیت بمانیم. بدیهی است که خروج از موقعیت زمانی که دیگر نمیخواهیم در آن بمانیم، ایده بسیار خوبی است. اگر از استاپلاسها برای رسمیسازی این فرآیند استفاده کنیم، منطقی هستند. اما باید بیشتر به معنای این کار فکر کنیم. اگر تنها به این دلیل از موقعیت خارج شویم که قیمت به مقدار معینی حرکت کرده است، فرض میکنیم معامله همبستگی مثبت دارد: حرکتی که قبلاً اتفاق افتاده است، پیشبینیکننده حرکت آینده است. استاپلاسهای مبتنی بر قیمت یک سیستم پیرو روند هستند. بنابراین اگر بهطور صریح روی مومنتوم شرطبندی کنیم، استفاده از آنها منطقی است. برعکس، اگر چیزی را معامله میکنیم که انتظار بازگشت آن را داریم، آنها چندان منطقی نیستند. در این حالت، ما معاملات را در نقاطی میبندیم که برای سود آینده پتانسیل وجود دارد. نباید زمانی از موقعیت خارج شویم که یک معاملهگر با همان استراتژی و بدون موقعیت بخواهد وارد شود.
بهعبارت دیگر، تنها زمانی باید از موقعیتی که بر خلاف ما حرکت کرده خارج شویم که انتظار داریم این حرکت ادامه داشته باشد. ضرر قبلاً اتفاق افتاده است؛ ما باید به ریسک فعلی خود فکر کنیم، نه به هزینههای از دست رفته. و اگر تنها بر اساس حرکت قیمت تصمیم به توقف میگیریم، این یعنی تنها جهت قیمت، جهت آینده را تعیین میکند؛ یعنی ما پیرو روند هستیم.
- موقعیت باید زمانی که اشتباه کردهایم بسته شود.
گاهی این امر با از دست دادن پول همراه است. در این صورت، یک استاپلاس ضرری ندارد. اما گاهی از دست دادن پول مربوط به موقعیتهایی است که در آنها برتری بیشتری داریم. در اینجا، استاپلاس فعالانه مضر است و برخلاف ایده پشت استراتژی عمل میکند.
حرکت استاپلاس
بیایید درباره روش رایج انتقال استاپلاس به نقطه ورود (سطح سربهسر) صحبت کنیم، زمانی که معامله به نفع شما پیش رفته است. احتمالاً این موضوع را بهاندازه کافی توضیح دادهایم، اما باز هم به تأثیر آن روی توزیع بازده خود فکر کنید. در بیشتر محیطها، این کار تأثیر مثبتی روی بازده مورد انتظار شما نخواهد داشت—تنها توزیع شما را به شکلی با انحراف مثبت تغییر میدهد. تنها زمانی که انتقال استاپلاس به نقطه سربهسر مفید است، در محیطی است که بازدهها همبستگی خودکار داشته باشند. این کار به شما امکان میدهد تا از مومنتوم استفاده کنید و سرمایه را برای معاملات بیشتر آزاد کنید. با این حال، در بیشتر مواقع، این کار تنها توزیع بازده شما را تغییر میدهد یا اثر منفی بر بازده شما خواهد گذاشت.
برای معاملهگران اختیاری(به معاملهگرانی گفته میشود که تصمیمات خود را بر اساس قضاوت شخصی، تحلیل بازار، تجربه و دانش فردی میگیرند. این معاملهگران به جای پیروی کامل از یک سیستم یا الگوریتم از پیش تعریفشده، بر اساس عوامل مختلفی مانند تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال، رفتار بازار و حتی احساسات لحظهای تصمیمگیری میکنند.)، دانش تکنیکال باید مبنای تعیین سطح نامعتبر شدن (invalidation) باشد. این دانش را به خاطر راحتی کنار نگذارید.
سود جزئی
در زیر بخشی از مقالهای نوشته شده توسط دیو مِیب، مدیر ارشد سرمایهگذاری Trade-Ideas آورده شده است:
شما در یک معامله سودآور دیگر هستید. همه کارها را درست انجام دادهاید و باز هم به سود مناسبی دست یافتهاید—اما اکنون به معامله قبلی فکر میکنید که دقیقاً در همین وضعیت بود اما در نهایت با ضرر متوقف شد. میدانید که خروج از معامله در این لحظه در بلندمدت اشتباه است، اما نمیخواهید یک ضرر مشابه را تجربه کنید در حالی که این معامله اینقدر جلو آمده است. چه باید کرد؟
اوایل دوران معاملهگریتان، کسی پیشنهاد منطقیای داد که باید نیمی از موقعیت خود را ببندید و باقی آن را ادامه دهید. حالا شما با “پول خانه” بازی میکنید، همانطور که میگویند.
چه سازش شگفتانگیزی. بهترین حالت هر دو دنیا! مقداری سود بگیرید و مقداری را باز بگذارید. منطقی، نه؟
با هر تصمیم معاملاتی که میگیرید، باید با عواقب آن روبرو شوید. وقتی در یک معامله سود جزئی میگیرید و آن معامله در نهایت به هدف شما میرسد، اندازه موقعیت شما کمتر خواهد بود و بنابراین سود کمتری نسبت به وقتی که سود جزئی نمیگرفتید خواهید داشت.
چه زمانی باید سود جزئی گرفت؟ آیا نصف موقعیت مقدار مناسبی است؟ شاید این کار را بر اساس حس لحظهای انجام میدهید یا شاید یک برنامه منسجم دارید که دنبال میکنید.
دیدن یک نمودار سهام و تصور استراتژیای که بیشترین پول را به دست میآورد آسان است، اما تعیین اینکه چه چیزی در کل معاملات شما کار میکند، بسیار دشوارتر است. هر معامله منفرد بیاهمیت است—تصویر کلی بسیار مهمتر است.
ما بهعنوان معاملهگران عاشق این هستیم که درست باشیم—حتی گاهی به قیمت از دست دادن پول در بلندمدت. چیزی ارزشمند در کسب “هر مقداری پول” وجود دارد—حتی چیزی بالاتر از صفر، مثلاً $0.01—در یک معامله. این موضوع هر چه بیشتر به آن فکر کنید غیرمنطقی به نظر میرسد. سود یا زیانی که در یک معامله میکنید یک متغیر پیوسته است—یعنی طیف کاملی از سودی که ممکن است داشته باشید وجود دارد. البته بهعنوان معاملهگران هدف ما حداکثرسازی این عدد است.
وقتی این نتیجه پیوسته را به یک باینری کاهش میدهیم—آیا معامله سودآور بود یا زیانده—دقت این متغیر را از دست میدهیم. شما یک سود $0.01 را مشابه یک سود $1000 در نظر میگیرید—هر دوی این نتایج بهطور یکسان به نرخ برد شما کمک میکنند. آیا نباید معامله برنده $1000 را متفاوت از معامله برنده $0.01 در نظر بگیریم؟
تمایل شما به گرفتن مکرر سود جزئی نشان میدهد که ارزش یک معامله $0.01 را مشابه یک معامله $1000 میدانید.
در واقع، اکثر استراتژیهای سود جزئی به دنبال ایجاد یک بدترین سناریو هستند که معامله در نهایت فقط کمی سودآور به پایان برسد، دقیقاً به این دلیل که معامله در نهایت به نرخ برد شما کمک کند (فقط کمی!).
وقتی بیش از حد به سود جزئی تکیه میکنید، در حال بهینهسازی روی متغیر اشتباهی هستید.